شعر در مورد خدا,شعر در مورد خدا و تنهایی,شعر در مورد خداحافظی,شعر
در مورد خداشناسی,شعر در مورد خداحافظی از دوست,شعر در مورد خداحافظی,شعر
در مورد خدای مهربان,شعر در مورد خدا و بنده,شعر در مورد خدایا,شعر در مورد
خداحافظ,شعر در مورد تنهایی خدا,شعر در مورد خداحافظی با دوستان,شعر در
مورد خداحافظی از دوستان,شعر در مورد خداحافظی با دوست,شعر در مورد
خداحافظی از حافظ,شعر
در مورد خداحافظی ماه رمضان,شعر در مورد خداحافظی با معلم,شعر در مورد
خداحافظی بازنشستگی,شعری در مورد خداحافظی,شعر در مورد خداشناسی,شعری در
مورد خداشناسی,شعر کودکانه در مورد خداشناسی,شعر درباره خداشناسی,شعر
درباره خداحافظی از دوستان,شعر در باره خداحافظی دوست,شعری درمورد خداحافظی
دوست,شعری در مورد خداحافظی,شعر نو در مورد خداحافظی,بیت شعر در مورد
خداحافظی,شعر زیبا در مورد خداحافظی,شعر کوتاه در مورد خداحافظی,شعر طنز در
مورد خداحافظی,شعر عاشقانه
در مورد خداحافظی,شعر کودکانه در مورد خدای مهربان,شعر درباره خدا و
بنده,شعر در مورد خدای یکتا,شعر در مورد خدای,شعر کودکانه در مورد خدای
مهربون,شعر درباره خدایا,شعر درباره خدایا شکرت,شعر در وصف خداوند,شعر در
وصف خداوند متعال,شعر در وصف خداوند ج,شعری در وصف خداوند,شعری در وصف
خداوند,شعر در وصف خدا,شعر در وصف خدا از شاعران بزرگ,شعر در وصف
خداحافظی,شعر در وصف خدا مولانا,شعر در وصف خدا حافظ,شعر در وصف
خداحافظی,شعر در وصف خداحافظ,شعری در وصف خدا,اشعار در وصف خداوند
متعال,شعر به وصف خداوند ج,شعری در وصف خداحافظی,شعر زیبا در وصف
خداحافظی,شعری زیبا در وصف خداحافظی,شعری در وصف خدا از مولانا,شعر زیبا از
مولانا در وصف خدا,شعر خداحافظی,شعر خداحافظی غمگین,شعر
خداحافظی از دوستان,شعر خداحافظی کوتاه,شعر خداحافظی عاشقانه,شعر خداحافظی
رسمی,شعر خداحافظی با دوستان,شعر خداحافظی با ماه رمضان,شعر خدا,شعر
خداحافظ,شعر خدا هست,شعر خدایا,شعر خدایی,شعر خداحافظ ای جوانی من,شعر
خداوندان اسرار,شعر خداحافظ احسان خواجه امیری,شعر
خدا هست هنوز,شعر خدا هست از کیست,شعر خدا هست از مولانا,من شعر خدا
هستم,شعر که خدا هست هنوز,شعر خدا همه جا هست,شعر خدا هست و خدا نیست,شعر
خدا هستو خدا هست,شعر و خدا هست هنوز,شعر خداحافظی غمگین,شعر غمگین
خداحافظ,شعر های خداحافظی غمگین,شعر کوتاه غمگین خداحافظی,شعر خدایا کمکم
کن,شعر خدایا کفر نمیگویم,شعر خدایا دوستت دارم,شعر
خدایا سرده این پایین,شعر خدایا شکرت,شعر خدایا جهان پادشاهی توراست,شعر
خدایا دلم گرفته,شعر خدایا به سلامت دارش,شعر خدایا عاشقم عاشقترم کن,شعر
خدایی خدا غریبه,شعر خدایی هست,شعر خداییه,شعر خداییه افسر بختیاری,شعر
خدایی که دراین نزدیکیست,شعر خدایی کوتاه,شعر خدایی زیبا,شعر خداییه داراب
افسر,شعر خدایی خدا قریبه,شعر خداحافظی از دوست,شعر خداحافظی از دوست,شعر
کوتاه خداحافظی از دوستان,شعر خداحافظی دوستان,شعر خداحافظ دوستان,شعر زیبا
برای خداحافظی از دوستان,شعر خداحافظی از یک دوست,شعر برای خداحافظی از
دوست,متن شعر خداحافظ ای جوانی من,شعر خداحافظ ای جوانی من شادمانی من,شعر
خداوندان اسرار همایون شجریان,متن شعر خداوندان اسرار,شعر آهنگ خداوندان اسرار,متن شعر آلبوم خداوندان اسرار,معنی شعر خداوند خداوندان اسرار

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خدا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست

راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی
هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا
خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

خدایا !
من چیزی نمیبینم
آینده پنهان است
ولی آسوده ام چون تو را می بینم
و تو همه چیز را

از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن !
چی داری؟ هیچ
حالا به همه نداشته هایت خدا رو اضافه کن !
چه کم داری؟ هیچ

خدایا
همه دنیا بخواد و تو بگی نه
نخواد و تو بگی آره ، تمومه
همین که اول و آخر تو هستی
به محتاج تو محتاجی حرومه

و تو این مهربانم مرا یاد کن
آن دم که خدا را تلاوت میکنی
شاید به صداقت قلب پاکت
من نیز اجابت شوم . . .

خدایا
شکرت میکنم بخاطر نداشته هام
که اگه داشتم ارزششون رو نمیدونستم
شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز و همه چیز . .

خدایا
اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده
و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده

به خدا گفتم :
بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو
دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو …
خدا خندید و گفت : تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …
من هم مال تو

خداوندا دستانم خالی ودلم غرق در آرزوهاست
یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان
یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن

وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت،
چه حوصــله ای !
این مـوهــا، این چشم هــا ….
خودت می فهمــی؟
من همه اینها را دوست دارم.

پدرم میگوید: کتاب!
و مادرم میگوید: دعا !
و من خوب میدانم
که زیباترین تعریف خدا را
فقط میتوان از زبان گلها شنید

با من از روشنی حرف می زنی
و از انسان که خویشاوند همه خداهاست
با تو من دیگر در سحر رویاهایم تنها نیستم.

چشمان تو گل آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی،
خدا آنجاست …

خداوندا
تمام حرف های جهان یک طرف
این راز یک طرف:
آیات شما
چه قدر، شبیه به لبخند اوست!

بی من تو چگونه ای، ندانم اما
من بی تو در آتشم، خدا داند و من

خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی
نه چون کارت به جان آمد خدا از جان و دل خوانی

انگار که خداوند
معشوقه ای داشته باشد!
انگار که معشوقه اش
ترکش کرده باشد!
انگار که خداوند
تو را
در لحظه ی تنها شدنش
آفریده باشد.
زیباییِ تو
غم انگیز است!

همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه ی اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدایا! این منم یا اوست اینجا؟

با بودنت
خدا هم هست
و زمین میچرخد به دور خورشیدی
که تویی

گنجشکانی که رد تو را دیروز
درخت به درخت
و خیابان به خیابان
دنبال کردهاند
خدا میداند چه دیدهاند
که جیکشان دیگر
در نمیآید!

وقتی میروی..
حواست باشد
حتما خدانگهدار بگویی!
تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد
آخر می دانی
خدا به هوای تو مرا رها کرده است…!

مردم همه
تو را به خدا
سوگند می دهند
اما برای من
تو آن همیشه ای
که خدا را به تو
سوگند می د هم.

میخواهم کاری کنم که خدا
مرا ببرد توی لباسهای تو
و تو
توی لباسهای من
دنبال خودت بگردی…

عشق نخستین گام به سوی خداست
و تسلیم آخرین گام ….
و این دو گام کل سفر است.

از بهر خدا سایه زمن باز مگیر
ای سایه رحمت خدا سایه تو

نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را

زرشناسان، چون خدا نشناختند
سنگشان هر جا که رفت انداختند

نه راحت از فلک جویم
نه دولت از خدا خواهم

به خدا کز تو کسی قطع نظر نتواند
زآن که این حسن خدا داده برای نظر است

به خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمه های تو بست

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست

میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست

غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست

دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسید خدا را که به پروانه کیست

از بهر خدا زلف مپیرای که ما را
شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد

چو گفتمش که دلم را نگاه دار
چه گفت ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زان چه آستین کوته و دست دراز کرد

ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند

ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک می بینم شب هجر
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا می باش
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد
ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
عاشق روی جوانی خوش نوخاسته ام
و از خدا دولت این غم به دعا خواسته امقبول
شکر خدا که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش می شنود صیت شهپرم
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم
حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس
و از انتصاف آصف جم اقتدار هم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانه اش نقاب ز رخسار برکشیم
تو خانقاه و خرابات در میانه مبین
خدا گواه که هر جا که هست با اویم
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بی سامان مپوشان
حافظ ار در گوشه محراب می نالد رواست
ای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببین
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند
ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین
خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به
بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و کرم ورز و الضمان علی